الهه ی الهام
انجمن ادبی
اگر نشد، بشوم شاعری که لایق توست مرا ببخش به خاطر قحط واژه بوده و بس! شک ندارم کلام نابی هست مثل چشم تو سرکش و مغرور وحشی و بکر و دست ناخورده مثل بخت من همیشه به خواب که هنوز هیچ شاعری آن را نتوانسته مهار خویش کند سنگ، سنگِ کوهساران را پی آن کانی نادر و ناب تیشه تیشه، ذرّه ذرّه خواهم کرد قایقم را به آب خواهم زد چنگ در چنگ خیزابه های بی پایاب غرق خواهم شد غوص خواهم کرد در پی آن بهادُر نایاب دستِ پر باز خواهم گشت با ره آوردِ در خورِ تو جعبه ماهوتی از جواهر شعر شاهدم این ستاره، این مهتاب پیش از آن که رهسپار شوم دعوتم کن به یک شب شعر شب روشن، شب شعور و شراب با زبان سکوت و لهجه ی آب... حسن سلمانی 8/6/88
نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|